part20

خورده بود تو ذوقم ولی نمیتونستم مجبورش کنم که بیاد فقط یه شمع فوت کنه همین داشتم باخودم فک میکردم من چیز زیادی نمیخوام فقط دلم میخواد مثل بقیه دخترا با کسی که دوسش دارم وقت بگذرونم بخندم تو خوشحالیام کنارم باشه تو خوشحالیاش کنارش باشم تو غم و غصه هام هم کمکم کنه تو غم و غصه هاش هم کمکش کنم ولی چه میشه کرد سرنوشته خیلی عجیب برای بعضی ها گاهی بهشت برا بعضی ها گاهی جهنم ولی من وسط اینا بودم دارم کنار کسی که دوسش دارم زندگی میکنم مثل اینکه تو بهشتم داره بهم بی توجهی میشه مثل اینکه تو جهنمم خیلی سخته ولی نباید به هیچ کدوم از اینا فک کنم یه شعمی برداشتم روشن کردم ارزو کردم و شمع فوت کردم و کیک گذاشتم تو یخچال و خوابیدم

فردا
از خواب بیدار شدم صورتمو شستم رفتم بیرون تا یونگی نشسته به کیک زل زده
ا/ت: چیکار میکنی؟
یونگی: بیا
رفتم نشستم دستمو گرفت
یونگی: من دیشب خسته بودم سرم درد میکرد بهت بی احترامی کردم ببخشید
ا/ت: نه نه من خودم بد موقع بود اخه نیمه شب بود ببخشید بد موقع بود
یونگی: خب میخوای امروز جشن بگیریم
ا/ت: امروز؟
یونگی: اره میریم رستوران غذا میخوریم
ا/ت: نمیدونم اگه کار نداری باشه
یونگی: چون از اینجا خیلی دوره بیا اول یکم کیک بخور برو اماده کن همین الان بریم امروز چون تعطیله شلوغه یه میز رزرو کردم
ا/ت: باشه
رفتم نشستم یکم کیک خوردم رفتم اماده کردم

چند ساعت بعد
ا/ت:وایی اینجا خیلی خوشگله
یونگی: میخوای عکس بگیری
ا/ت: اره
یونگی: بیا ازت عکس میگیرم با گوشی خودم میگیرم بعد برات میفرستم
ا/ت: باشه

حال
یونا: بابا من هرچی حساب میکنم مامان تا یک ماه دیگه باید حامله بشه کی این اتفاق میفته یا من اصلا دخترتون نیستم یا سانسورش کردی
یونگی: نه بابا سانسور چیه بعد امشبه
یونا: امشب؟
یونگی: اره گوش کن

گذشته
داشتیم غذا میخوردم
یونگی: بیا
ا/ت: این چیه؟
یونگی: دستبند برات خریده بودم
ا/ت: وایی خیلی خوشگله مرسی خیلی دوست دارم
یونگی: بهت خندیدم بهت کادو دادم به این معنا نیست دوست دارم
ا/ت: منم نگفتم دوسم داری گفتم دوست دارم
یونگی: چند وقته داری بهم ثابت میکنی که دوسم داری فهمیدم دیگه بسه
ا/ت: فک میکنی نشدنی شروع رابطه عاشقانه ما؟
یونگی: معلومه نشدنی
ا/ت: تو که تا اخر عمرت نمیشه عاشق کسی نشی یه روز هم عاشقم میشی
یونگی: شاید اون تو نباشی
ا/ت: میخوای تا کی زنت باشم
یونگی: نمیدونم فعلا که هستی و اینکه من به جز اینکه دوست ندارم ازت متنفرم
ا/ت: چرا داری برام دستبند میخری غذا باهام میخوری وقتی که ازم متنفری اگه عاشق شدی او درباره گذشتت بدونه چی؟
یونگی: کسی دوسم داشته باشه گذشتم براش معنی نداره
ا/ت:بیا دستبند پس میدم گذشتتو از این که هست خراب تر نکن بزار همون رابطه قبلی بمونه
دیدگاه ها (۸)

part21

part22

part1۹ا/ت: یومی دروغ گفتهیونگی: پس چرا اسم من روشون نوشته بو...

part¹⁸رفتم داخلا/ت: سلام یونگی: سلام ا/ت: خوبی؟ یونگی: اره ک...

love Between the Tides²⁶رفتم سوار ماشین شدم تهیونگ: دو ساعت ...

love Between the Tides²⁰چند روز بعدا/ت با خودم فکر میکردم که...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط